روزبهروزبه، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 11 روز سن داره
رامیسارامیسا، تا این لحظه: 3 سال و 11 ماه و 23 روز سن داره

روزبه شاهزاده ایرانی

لبخند بزن

لبخندبزن: وقتی با خانواده ات دور هم جمع شده اید.. خیلی ها هستند آرزوی داشتن خانواده را دارند…! لبخند بزن: وقتی داری سرکارت میروی.. خیلی ها هستند دربدر بدنبال کار وشغل هستند. لبخندبزن: چون تو صحیح و سالم هستی.. خیلی ها هستند دارند بخاطر بازگشت سلامتی شان میلیونها خرج میکنند. لبخند بزن: چون تو زنده ای وروزی داده میشوی وهنوزفرصت برای جبران مافات داری… مرده هایی هستندآرزوی بازگشت به زندگی رادارندتاعمل صالحی انجام بدهند..اما هیهات! لبخندبزن: چون تو”خدا”را داری و اورا می پرستی وازاو طلب کمک میکنی… کسانی هستندکه برای گاو سجده میکنند. لبخندبزن: چون “تو”خودت هستی.. وخی...
28 ارديبهشت 1393

روزبه با دوستش تو شمال(اردیبهشت 93)

نمک ابرود - بالای تلکابین روزبه تا این خونواده رو دید با تعجب بهشون ذل زده بود و افتاده بود دنبالشون.تا اینکه وقتی کنار ش نشست daddy ازش ی عکس انداخت. واسه روزبه رنگ پوست این دختر خیلی جالب بود و باعث جلب توجهش شده بود . اسمشو نمیدونم.چون ازش پرسیدیمو و نگفت. این عکسشو دوست دارم./ شمال-روزبه خیلی از تلکابین خوشش اومده بود.اولین بارش بود که سوار میشد. من/امیر/فهیمه/بابا/مامان ...
18 ارديبهشت 1393

17 اردیبهشت 93-تو راه شمال-جاده چالوس

تو راه شمال-من-امیر-بابا-مامان-روزبه وایسادیم صبحونه بخوریم-روزبه جیش داشت گیر داده بود که من اینجا جیش نمیکنم......برید اونور........منو کسی نبینه..... بالاخره راضی شد که بره پشت اون سنگ ...
17 ارديبهشت 1393

موضوع انشاء

موضوع انشاء : خوشبختی                                                ـــــــــــــ به نام خدا ــــــــــ                          خــــوش بختـــــی یعنــــــی قلــــب پـــــــــدرت بتپـــــــد  ...........                                                 ـــــــــــــ پایان ــــــــــــــ ...
16 ارديبهشت 1393

پدربزرگت(93/2/16)

پسرم امروز سالگرد پدربزرگت(بابای مامان فهیمه اس). روزبه ،من  عاشق بابام بودم و هنوزم هستم.البته این ی امر طبیعیه.اما بنظرم خیلی مهمه که بعد گذشت سالها بتونی حتی بعد از نبودش بهش افتخار کنی. خیلی دلم واسش تنگ شده و بیشتر از هرموقعی الان به حضورش و وجودش نیاز دارم. دلم خیلی حواشو کرده.واقعا بهم ریختم. روزبه ،پسر گلم خیلی افسوس میخورم که از دیدن محبت و لبخنداش محروم شدی. خیلی بی انصافیه که نمیتونی ببینیش و....... البته تو یه پدر بزرگ مهربون دیگه داری.خدا همیشه سایه اشو رو سرما نگه داره و همیشه سالم وسلامت باشه. پدرم (حاج حسن بهرامی پور)روحت قرین رحمت الهی باد.  
16 ارديبهشت 1393
1